جدول جو
جدول جو

معنی پل دماغ - جستجوی لغت در جدول جو

پل دماغ
(پُ لِ دِ)
برجستگی دماغ، یعنی مغز برجستگی استخوانی که در آن دماغ جای دارد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اُمْ مِ دِ)
پردۀ دماغ که ماننجس گویند. (یادداشت مؤلف). ام الدماغ
لغت نامه دهخدا
(خَ لَ دِ)
زبون و ضعیف و دیوانه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بی دماغ
تصویر بی دماغ
بیحال بی ذوق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ان دماغ
تصویر ان دماغ
پلیدیی که در بینی جمع آید کثافات بینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلل دماغ
تصویر خلل دماغ
زبون و ضعیف و دیوانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سر دماغ
تصویر سر دماغ
سر حال با نشاط: کاملا سر دماغ و آماده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بد دماغ
تصویر بد دماغ
ناخرسند دژم آنکه بسختی خشنود گردد ناراضی، متکبر پر افاده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ان دماغ
تصویر ان دماغ
((اَ. دَ))
کثافات بینی، پلیدی جمع شده در بینی
فرهنگ فارسی معین
حوصله
فرهنگ گویش مازندرانی
پایین پا، طرف پا، دنباله رو
فرهنگ گویش مازندرانی
پس و پیش، جلو و عقب
فرهنگ گویش مازندرانی
شاداب و سرحال
فرهنگ گویش مازندرانی
مغرور، متکبر، حساس
فرهنگ گویش مازندرانی
ناراحت، غمگین
فرهنگ گویش مازندرانی
تابش شدید آفتاب
فرهنگ گویش مازندرانی
چماق، چوب دستی
فرهنگ گویش مازندرانی
مزرعه ای در شمال بالا جاده ی کردکوی
فرهنگ گویش مازندرانی
بی مغز، بی فکر
دیکشنری اردو به فارسی